اینجا، در کانادا، ما دو نفر از دو سوی یک جبههی خونین قدیمی به هم رسیده بودیم؛ بدون پرچم، بدون مرزهایی برای جنگیدن و بدون خشمهای تحمیلی. حالا در آخرین ایستگاه دنیا، میشد با پرچم و زبانی تازه به کشفِ هم بکوشیم.
کد خبر: ۱۱۲۰۳۰۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۹/۱۳
بعضیها میگویند اینجا نباید در خانهی دیگران را بزنی، خوششان نمیآید. نباید به آدمها چیزی بدهی، اگر بخورند و بدتر شوند می توانند از تو شکایت کنند. اصلا اینها به دستپخت ما ایرانیها عادت ندارند و میریزند دور.
کد خبر: ۱۱۱۸۳۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۹/۰۸
پت با هفتاد سالگیاش و الیزابت با زانوهای دردناکش، بیرون نمیآیند تا مثل یک قهرمان دنیا را عوض کنند. بیرون میآیند چون کمککردن سادهترین شکلِ زندهبودنِ راستین است. چون در عمق وجود هر انسانی یک نیاز آرام و بیصدا هست: اینکه ردی از خودش روی قلب کسی بگذارد.
کد خبر: ۱۱۱۵۴۵۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۸/۲۸
فرایند ثبتنام دخترم در مدرسه کمتر از ده دقیقه طول کشید و هیچ هزینهای پرداخت نکردیم. از ما هیچ پرسشی دربارهی دین و عقیده نشد و حتی آزمون ورودی هم نگرفتند.
کد خبر: ۱۱۱۳۹۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۸/۲۴
حقیقت این است که مهاجر، جایی در شکافِ میانِ «گذشتهی ناتمام» و «آیندهی پُرابهام» گیر افتاده است. هر صدا، شیء، رنگ یا بویی، میتواند تار و پودِ «حال» را دچار تردید و از هم گسستگی کند. میتواند حال را بدزدد و او را در فضایِ شناوری معلق نگه دارد.
کد خبر: ۱۱۱۲۴۶۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۸/۱۹
هیچوقت حسابِ خوبیهایتان را نگه ندارید؛ سنجابی بازیگوش باشید که هر کجا میرسد یک بذرِ خوبی می کارد و در عینِ هوشمندی، دنیا را با فراموشکاریاش جای سبزتر و زیباتری میکند.
کد خبر: ۱۱۱۱۶۳۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۸/۱۷
جلال، یک صیرورت و فرایند است و کسانی که بخواهند او را فقط با بخشی از اعتقادات یا رفتارش قضاوت یا مصادره کنند از حقیقت به دورند. او همواره در مسیر شدن قرار داشته و در قضاوت ٣۶٠ درجه این نکته را نباید از نظر دور داشت.
کد خبر: ۱۰۴۶۶۳۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۴